در تو دو صفت است که خداوند آنها را دوست دارد: بردباری و تأنّی [رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ به مردی فرمود ـ]
د یپرس

آنکه مست آمد و دستی به دل مازد ورفت

دور این خانه ندانم به چه سودا زد ورفت

خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد

تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت

دل تنگش سره گل چیدن از این باغ نداشت

قدمی چند به آهنگ تما شا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش آمد

که چو برق آمد و آتش به دل ما زد ورفت

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط هوشنگ سلیمی 90/3/17:: 9:27 صبح     |     () نظر

 

زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم

همه عمر دمی بود نمیدانسیتم

حسرت ردشدن ثانیه ها

کوچه فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم

تشنه لب عمر به سررفت به قول سهراب

آب دریا قدمی بود و نمیدانستیم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط هوشنگ سلیمی 90/3/17:: 7:54 صبح     |     () نظر