<!-- /* Son1 {pag
یکی میگفت روزی به باغی رفتم که محل آمدن بعضی از بزرگان بود رفتم تا در آن فضای سبز وخرم خوش باشم .رئیس آنجا شاگردی داشت که با جد یت تمام و پرتلاش کار می کرد وهرچه امر ونهی به او می شد با چالاکی تما م ا نجام می داد .رئیس ان باغ تفریحی که از چالاکی شاگردش خوشش آمده بود باوگفت : آری همین گونه باش اگر همیشه همین طور باشی مقام خودرا به تو دهم و تورا به جای خود بنشانم . خنده ام گرفت و با خود اندشیدم که رئیسان این عالم همه در وعده دادن به زیر دستان این چنین هستند
کلمات کلیدی: