مرد نگاهی به د نیای رنکا رنگ آن سوی پنجره انداخت برگ های زرد و نارنجی یکی یکی از درخت تنومند خدا حافظی می کردند و خود رابه آغوش مهربان باد می سپرد ثانیه شمار کوچک ساعت چرخید وچرخید و مرد را به یاد خاطره آن عصر پائیزی برد که اولین عشق خودش کنار برگ های رنکا رنگ بودند و امروزنیستند.
کلمات کلیدی: