این مناظر مرا یاد خاطرات گذشته می اندازد
تو منو با کوهی از خاطرات تنها گذاشتی
رسم ورسوم وقول عاشقانه را شکستی
خاطرات به قلبم زخم می زند ودور می شوند
هرجا که می رنند تورا پیدا می کند
به خاطر وفاداری شکست
رویای دورغین فرومی ریزد
تمام ستم ها ومحبت ها را
هنوزباین دل افتخار می کنم
که به تو وفا دار است
دل شکستن در ذات ما نیست
رو برگردان صورت در ذات مانیست
در کجای راه از همراهی با من باز ماندی
این سفر چگونه باید طی شود که تو جا زدی
دیوانه از مامی پرسه از شب چقدر مانده
در دوره فراموشی اند خاطرات چه چیزی باقی مانده
ا گر پروانه شمع را ترک کند به کجا می ره
من ترا فریب ندادم چرا این فکر راکردی
توعهدی که با من بستی شکستی
این چنان شعله ای از امید روشن کردی ورفتی
که تمام عمر در شعله های اون می سوزم
دوری پایان دوستی نیست
در عشق جائی برای شک نیست
جائی که عشق است فقط عشق است
احساسه که انسانها را به هم پیوند می دهد
وعشق را زنده نگه می دارد
خاطراتم سر شار از بی قراری استکلمات کلیدی: