خداوند مرا سخت گیر و آزار دهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
د یپرس

راننده
موتور ویراژ می داد ودر خیابان شهر با حرکت های عجیب وغریب بدنبال هم در خیا بان
در حرکت بودند وبا سرعت پیش می روند ودر حا لیکه با هم شوخی می کردند وبا خنده های
خود مردم را به مسخره گرفته پودند. به ناگه یکی از موتور سوار ها
کنترل خودرا از دست داد واز مسیر خارج شد


زن هاج واج ایستاد ودر چشمانش نگرانی موج
می زد .موتور با حرکت سریع به زن وسط خیابان بر خورد کرد وسر نشنیان بر روی زمین
غلتیدن .خون از گوشه روی سری زن اسفالت را رنگی کرده بود .راننده موتور روی زمین
غلت می خورد وکنار جوی اب ایستاد. اطراف زن جمع شدند ومردم با موبایل خودشان به
جای اینکه کمکش کنند از او فیلم برداری می کردند تا به فامیل و دوستان خودشان نشان
دهند .امبولانس آژیر کشان سر می رسد زن را روی برانکارد می خوابانند مرد قوی هیکل
مچ راننده موتور را گرفته واورا به افسر پلیس می سپارد. زن میان مرگ وزندگی دست
وپا می زند وخانواده او در بخش سی سی یو چشم به نمودار سبز رنگ که هرلحظه کج ومعوج
می شود دوخته اند ودر دلشان دعا می کنند که به زندگی مجدد برگرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط هوشنگ سلیمی 88/5/10:: 12:4 عصر     |     () نظر